گاهی بخوان از دفتر شعرم ترانه ای
بنگر که غم به وادی مرگم کشانده است.
تنها مرا به تشنه طوفان من مبین
ای بس حدیث تلخ که ناگفته مانده است
مثل اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر
مثل تقدیر...مثل قسمت....مثل الماسی
که هیچکس واسه اون نذاشته قیمت
قیامت قامتی ،قامت قیامت
قیامت میکنی با قد و قامت
مؤذن گر ببیند قامت تو
به قد قامت بماند تا قیامت
پرسید کدام راه نزدیک تر است ؟
گفتم به کجا ؟ گفت به خلوتگاه دوست
گفتم مگر فاصله ای می بینی
بین دل و آنکه دل منزل اوست
دفتری گر بنویسند زه خوبان جهان
تو به سر دفتر خوبان جهان فهرستی